سوزن به خودم

 دیروز مدیر ما همه مان را جمع کرد توی اتاق و شروع به سخنرانی همیشگی اش کرد. با این تفاوت که بر خلاف گذشته چیز جدیدی از ما می خواست.
می گفت مدیریت محترم عامل از عملکرد واحد اطلاعی ندارد. گفت هر نفر باید هر روز گزارش جامعی از کارهای خود جمع آوری و نهایتا آخر ماه گزارش دهد.
امروز آخر روز کاری نشستم تا کارهای روزانه ام را مرور کرده و ببینم برای هر کدام چقدر وقت گذاشته ام. جالب بود. جمع کل ساعت صرف شده برای کارهای روزانه 4 ساعت هم نمی شد. نه اینکه بگویم طول روز را مانند خیلی از دوستان به رتق و فتق امور شخصی و چتی و اینترنتی و غیره و ذالک گذرانده باشم. نه.
بدون اینکه خودم بدانم برای چیزهایی وقت گذاشته ام که ارزش گزارش دادن هم نداشته.

ارزانی

مسیر ابهر به صایین قلعه و بالعکس مسیر هر آخر هفته من است، برای دیدن پدر و مادر. تازگی ها ورودی یکی از روستاهای بین راه ، جاده را چهار بانده کرده و وسط را گاید ریل گذاشته اند. با یک دوربرگردان به عرض 5 متر در هر طرف. 
بگذریم که اینکار چقدر اصولی است و اصولی طرح ریزی و اجرا شده، بهر حال برای رفاه حال ماشین ها و البته راننده ها بوده گویا. 
ولی یک چیز می ماند.
چیزی که می ماند را باید باشید و ببینید. وقتی که یک نفر پیاده بخواهد عرض این جاده را طی کند. بدون هیچ گذرگاهی برای عابران پیاده بینوا در گذار پر سرعت ماشین ها.
البته می شود تصور کرد. دو باند در هر طرف، دو گاید ریل به فاصله 5 متر در وسط. 
بیچاره اهالی روستا احتمالا اولش کلی ذوق کرده اند ساخت و ساز ها را که دیده اند.
نان آوری را تصور کنید که توی گرگ و میش هوا بخواهد این مسیر را برود و بیاد.برای چشم انتظاران خانه اش
چه ارزان شده قیمت  انسانها و چه بی ارزش! که می گوید گرانی ست!

کار کارشناسی

قدیم ترها وقتی که اساتیدمان می خواستند به کسی نمره پاسی بدهند، هیچ وقت از نمره 10 استفاده نمی کردند، می دادند 10.25 یا 10.5.
می دانید چرا؟
برای اینکه تابلو نشود که استاد پاسی داده. بگویند حساب و کتابی پشت ماجرا بوده و کسی شک نکند.
حالا که یارانه ها نقدی و 40500 تومان برای هر ماه واریز شده و پشت آن هم کلی کار کارشناسی بوده، یاد خاطرات گذشته افتادم.

معنای "واقعی"

 باید اذعان کنم که نه از سیاست سر در می آورم و نه اقتصاد.
ولی چیزی که برای من قابل هضم نیست گذاشتن این دو جمله کنار هم است.
 اینکه گفته شود" از رییس کل بانک مرکزی خواسته ايم که قيمت ارز (دلار) را واقعي کند"
بعد بلافاصله : " لذا روند کاهشي نرخ ارز بايد ادامه يابد"

آقا جان!
از کجا معلوم. شاید قیمت واقعی (نگوییم بالاتر) همین است. آن وقت چه ؟
باز هم کاهش یابد 
یا "واقعی" شود؟