برای م. ت. (از آرشیو ماه های گذشته)

حالا که همه چيز تمام شده راحت ترم.
آن روز که تماس گرفتید. نمي دانم از روي احترام يا چيز ديگر. به شوخي گرفتم و تمامش کردم. ولي حرف دلم ماند براي خودم. نگفتم.
يک بار هم اشاره کرده بودم بي اجر نمي ماند اين کوشش ها. خودش عوضتان دهد. حالا به هر نيتي که داريد، به مرادتان مي رسيد ان شا ا...
ماکه حسود نيستيم. نيت و تلاشتان از روي صدق کردار است يا هر چیزی، هماني که اول گفتم . "ولمان کن مهندس"
زحمت کشيديد چند بار اينجا و آنجا که جلسه تبلیغاتی داشتيد براي کانديداي محبوبتان بنده نامقدار را دعوت کرديد و من هم براي همه آن چند بار شرمنده تان شدم. نه اينکه نتوانستم. نه .
به خواستن ميلم نبود و به توانستن اشتیاقی. ولي اين چيزي از اجر شما کم نميکند شنيدم که خيلي از همين آدم معروف هاي دعوت بوده اند. بادبان ها را جهت باد گرفته و حضور پررنگ داشته اند.
جاي ما را خالي نکرده ايد احتمالا. التماس دعا

داشته های ناشناخته

هميشه اين فکر اذيتم می کند. اينکه داشته هايي دارم که برايم ارزشي ندارند ولي کمي آنسوتر مي تواند بدردي بخورند. بعضي وقت ها مي نشينم به اين داشته هايم فکر ميکنم. از تجربه هايي که دارم و ميتوانم در اختيار ديگران بگذارم يا از نيرويي براي برداشتن سنگ از پيش پاي مردم.
کم نيستند اين جور چيزها.متاسفانه يا خوشبختانه.
گاهي حتي چند سکه اي که ته جيبت نشسته و دلت مي خواهد به بهانه اي از دستش رها شوي، مي تواند دل کودکي را شاد کند. وقت و زماني که داري و اغلب پاي برنامه ها و تبليغات دارد به هدر مي رود خيلي آسان مي تواند پاي درد دلي بنشيند و سنگ صبوري باشد. خیلی ساده و بدون هیچ هزینه ای.
مي بينيد که داشته هاي ارزشمندي در اختيار داريم.

بدون عنوان

هر چقدر هم بخواهي تلخ نباشي، چيزي بجز تلخي نيست که نقل کني.
شايد اين عادت بدي باشد که هر خبري را يک تيتر کوتاه بزنند. سه کشته و چهار زخمي. همين و بس؟!
پس دردي که کودکان زير دست و پا کشيده اند کو؟ 
چشمان مادراني که خوشي شان را به دلخوشی دلبندانشان بسته و به مراسم رفته بودند و حالا داشتند دنبال جگر گوشه شان مي گشتند چه.
آه و ناله خانواده هاي داغديده اي که بچه هايشان زير دست و پاي بي فکري ما، بي عرضگي ما تلف شدند چه؟
 
-درست دو ماه پیش بود که یک اتوبوس که مسافرانش دانش آموزان یک مدرسه در بلژیک بودند. در یک سانحه برخورد با دیواره تونل کلی تلفات داد و در بلژیک عزای عمومی اعلام شد. جستجو کنید ببنید چطور رساناها، دولت، مقامات مسئول و رهبران کشورهای همسایه رفتار کردند.

- اين روزها اگر گذرت به شهر خرمدره بيافتد خواهي ديد که چطور با پلاکاردهاي بزرگي به اطلاع عموم رسانده اند که فرمانداري شهرشان به عنوان فرمانداري برتر استان شناخته شده و چه تبريکها و چه و چه. نکته جالب اینجاست که  خبر ها که بالا و پایین می کنی، می بینی چطور مسئولین دم از بی اطلاعی و عدم هماهنگی لازم می زنند و توپ را به خانه این و آن می اندازند. دوستی به شوخی می گفت اگر چند نفر یک جلسه سیاسی بگذارند حتما فرمانداری خبردار است ولی جمع شدن چهار هزار نفر آدم با این شکل در یکجا بی خبری خودش مسئله ای است.

- نميدانم اين برنامه به بهانه روز مادر بود يا نبود. ولي هر چه بود کادويي از وحشت و ترس  بود. با خاطره ای تلخ تر برای روزها و سالهای بعد. اينجا که هستيم خبرها بيشتر مي آيد. یک می گفت که در بيمارستان مرد داغدار به مادر بچه تلف شده اش مي خروشيد که چرا بي اجازه به اين مراسم شوم رفته اند.فکرش را بکنيد. در دل اين مادر چه جهنمي برپاست.

-ولی همه این حرفها به کنار. این حرفها برای خانواده قربانیان بچه نمی شود. آنها که بچه بزرگ کرده اند می دانند که با چه زحمتی بچه به این سن و سال می رسد.