درك تا به اينجاي من از اقتصاد

اقتصاد ما به نفت وابسته است: طوري كه با ارزان شدن آن اوضاع معيشتي مردم خراب مي شود ولي با گران شدن آن تاثير چنداني در وضع مردم ايجاد نمي شود.

قيمت طلا ارتباط عجيبي با قيمت جهاني آن دارد: با بالا رفتن قيمت جهاني طلا ميتوان بالا رفتن قيمت داخلي اش را توجيه كرد ولي آن وقت ها كه قيمت جهاني بطور قابل توجهي در حال سقوط است قيمت داخلي مستقل از قيمت جهاني اش است.

نسبت عرضه و تقاضا تاثير چنداني در تعيين قيمت اجناس ندارد، قيمت اجناس را اغلب فروشندگان تعيين مي كنند. قميت اجناس رابطه جالبي نيز با ميزان خريد آن دارد. هر چيزي كه گران مي شود شوق مردم براي خريد آن بيشتر مي شود.

كاسب محل ما اجناس را با قيمت روز مي فروشد البته زماني كه قيمت ها ساعتي دارد بالا مي رود و اگر احيانا قيمت جنسي پايين بيايد، ايشان چون گران خريده اند دليلي براي ارزان فروختنش نمي بينند.

معمولا همه از بالا رفتن قيمت ها ناراحتند طوريكه قيمت يك چيز كه بالا مي رود خيلي ها غصه شان ميگيرد كه چرا زودتر كلي از آن نخريده بودند تا بگذارند كنار.

صفرهاي آخر قيمت هر چيزي آنقدر زياد شده كه اغلب موقع پرداخت كارتي  پولش، يك صفر اشتباه مي شود.
مردم همان پنجاه يا صد تومني را به گدا مي دهند يا مي اندازند صندوق صدقات كه پيش از اين عادت داشتند. غافل از اينكه اين پول حالا از قيمت يك نان هم كمتر است.

...اين سياهه درحال تكميل شدن است