رفته بوديم فست فود. منو را كه آورده بود ادعا مي كرد قيمت ها را دست نزده. به شوخي گفتم پس تا جايي كه مي توانيم بخوريم تا گرانتر نشده، آخر مگر حقوق ماها را دست زده اند كه شما مي خواهيد گرانترش كنيد.
پيتزا را كه آورد فهميدم چرا قيمت ها را عوض نكرده. بيچاره آب رفته بود. وضعيت معمولي اش كه اين باشد خدا به داد ميني اش برسد.
همه چيز هم كه هدفمند شود، مي ماند اين صندوق صدقات خانه ما. هنوز هم همان مقدار پول مي اندازم كه قبل از هدفمندي مي انداختم. ولي معتقدم انصاف نيست به بهانه واريز نقدي يارانه ها مستمري مستمري بگيران قطع شود. اين پول كفاف اختلاف هزينه هاي قبلي با فعلي را بدهد كلاهشان را بايد بياندازند بالا. حال اصل ماجرا مي ماند و مستمري قطع شده و چشم هاي چشم انتظار و دست هاي خالي تر از قبل
اينجا كه اينطوري ست. از جاهاي ديگر خبرندارم. نانوايي ها خلوت تر از قبل شده، خيلي محسوس. اگر پمپ بنزين بود مي گفتم آمد و شد ها كمتر شده. پرسه زدن ها كم شده . فرهنگ استفاده از مترو و اتوبوس و تاكسي بهتر شده.
كيفيت و اندازه نان همان است كه بود، حتما حجم معده ها كمتر شده يا چيز ديگري جاي نان را گرفته.
پ ن : اين پست كمي قديمي است
1 نظرات:
آقایان فرموده بودند به جای نان ماکارونی میل بفرمایید .لابد در آن جا ماکارونی فروش ها غلغله شده اند؟ لابد.
ارسال یک نظر