خانه دوست کجاست

من دلم می خواهد
خانه ای  داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوستهايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو

هرکسي مي خواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند

شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن
يک دل بي رنگ و رياست

بر درش برگ گلي مي کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي نويسم اي يار
خانه ي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
"خانه دوست کجاست؟ "

3 نظرات:

زاغچه گفت...

من به هر شهر و دیار
سر هر کوی و گذر می پرسم:
خانه دوست کجاست؟
من چه می دانستم دل بی رنگ و ریا می خواهد

جيم انور گفت...

بعله ! چه كسي بهتر از ما! آدرس بدهيد خدمت مي رسيم. خيلي وقت است هوس تنفس "هواي بي ريا" كرده ام...
آااخيييش

Unknown گفت...

قدمتان روی چشم