زمستان است

دی ماه چهار سال پیش بود و ما تازه به این منطقه نقل مکان کرده بودیم. چنان برف سنگینی بارید که در تاریخ اینجا کم سابقه بود.آدم های زیادی در راه مانده بودند. حتی بقیه ارگان های نظامی هم کمک می کردند تا جان انسانهایی که در برف و کولاک مانده اند نجات یابد.عمق ماجرا به حدی بود که تمام برنامه های زمستان های سالهای بعدم را تحت تاثیر قرار داد. یک جورهایی از آمدنم پشیمان شده بودم . عکسها را ببیند متوجه می شوید.خاطرات تلخ و شیرین زیادی از آن روزها را به یاد دارم.


4 نظرات:

مژگان گفت...

اینهمه برف!!اینجا کجاست؟

زاغچه گفت...

اون سال تهران هم برف زیادی بارید. البته نه به این سنگینی عکس ها. برای ما هم خاطره شد. چون یادمه تو همون ایام بود که تحویل پروژه داشتیم و به خاطر همین برف سنگین تحویلش عقب افتاد.

پرشکوه گفت...

در 86 ما هم برف سنگینی را تجربه کریدم به جز ان 83 هم همین طور بود ما دو هفته در 86 تعطیل شدیم برف بسیار سنگینی بود.

جيم انور گفت...

آخ چه کیفی داد تعطیلی اون موقع! برای من مثه وقت اضافه گل طلایی بود. بس که پروژه ام عقب بود. ولی الان که به این بندگان خدا فک می کنم، خجالت می کشم...