روزه و رمضان

قبل از رسیدن ماه رمضان ناراحت آمدنش بودم. نه برای گرسنگی ها و تشنگی هایش. حتی از سر دردهای بی حالی ظهرانه اش هم نگران نبودم.
از خطهایی که می کشید بین من و اطرافیانم. از تقسیم بندی "دارها" و "خوار ها"یش
با اینکه شهر با نصب چراغ های رنگی غرق شادی شده! با اینحال داخل جمع که می شوی هیچ اثری از مهمانی خدا نمی بینی. گویی مردم به خصوص جوانترها به لج افتاده باشند.که طغیانشان را به رخ بکشند بی هیچ ابایی.
در محل کار هم نمی توان انتظاری از کارگرانی که به اجبار تا ساعات پایانی روز مشغول کار هستند داشت.
آری اینجا نشانی نیست. من این را انتظار داشتم مثل هر سال.
اگر بزرگترهای ما در نشر فرهنگ روزه درست کار نکرده و رو به اجبار آوردند، ما نباید اشتباه کنیم. شاید خودشان هم خوب نمی دانستند.
امثال من شاید به نوستالژی های سحر و افطار دلخوش بوده و تاب کنایه شنیدن های وقت نهار را داشته باشد.ولی نسل بعد ما روزه را بعنوان یک رژیم لاغری که هیچ شاید حتی به عنوان یک توصیه پزشکی هم نخواهد پذیرفت.کار سختی  پیش رو داریم.

1 نظرات:

پیر فرزانه گفت...

چند روز پیش یکی از همکاران قدیمی از یکی از جوانهای تازه استخدام شرکت پرسید: راستی چرا روزه نمی گیری ؟ جواب شنید: چون گرسنه ام می شود. دلیل از این واضح تر.
آنقدر در اجبار برای مسائل دینی زیاده روی شده است که افراد معتقد منطقی نیز جز سکوت چاره ای نمی یابند.و تنها باامید به اینکه این جو دین ستیزی در میان جوانان کمی فروکش کند و در فضای منطقی دین رحمانی بتواند جایگزین دین اجباری و فرمایشی گردد به انتظار نشسته اند. آری ، کار بسیار دشواری است .