سحری

قبول دارم براي خيلي ها شايد افطاري نوستالژي به يادماندني تري از ماه مبارک رمضان باشد. ولي براي من سحری چيزهاي شيرين تري دارد. که هر وقت يادش مي افتم شرمنده همه آن مهرباني هايي مي شوم که نصيبم بوده و هست.

- خيلي سالها پيش، آن وقت ها که براي آزمون کنکور مجبور بودم بعد از نيمه شب نيز درس بخوانم، آن شبهايي را که مصادف بود با ماه رمضان، مي ديدم که مادرم چطور طول شب، زماني که بقيه راحت سرشان را مي گذاشتند و مي خوابيدند، تا سحر دم به دم مي رفت آشپزخانه و برمی گشت . 
گاه به وضعيت خورشت و غذايش سرک مي کشيد، گاهي سالاد آماده مي کرد، حتی حواسش بود چايي را به موقع دم کند. مي خواست همه چيز تازه باشد.
درست همان زمان بود که مي ديدم وقتش که مي شد، چگونه با عشق و علاقه مي رود بالای سر هر کدام از بچه هايش و بيدارشان مي کرد. مي رفت و دوباره مي آمد. آخرش هم تهديد که به اذان چيزي نمانده و اگر نياييد سر سفره، بي سحر بايد روزه بگيريد. شيرين بود برايم این چیزها. يادم هست که هر وقت داشت سيب زميني سرخ مي کرد يک بشقاب جدا برايم مي ريخت و مي آورد بالاي سرم تا به قول خودش قوت داشته باشم درس بخوانم. اين خاطرات برايم آن قدر شيرين است که هر از چند گاهي هوس می کنم شب هاي ماه رمضان در خانه پدري بمانم تا اینکه سحری با هم باشيم.

- امسال هم مثل سالهايي که بانو به خاطر بچه داري نمي توانست روزه بگيرد، قبل از شروع ماه رمضان به من اطمينان خاطر داده بود که نگران سحري نباشم. با همه کلافگي هايي که بچه داري برايش دارد ولي يادش هست. زودتر بيدار مي شود و بساط سحري را مي چيند روي ميز. آن وقت صدايم مي کند. به عادت بچگي من همچنان با يکبار صدا کردن بيدار نمي شوم و او مجبور مي شود از همان تهديدهاي رايجي که گفتم استفاده کند. بنده هم کورمال کورمال مي آيم و از خجالت سفره اي که چيده در مي آيم. با اینکه تقریبا نیمه هوش هستم ولی می فهمم که با چه زحمتی همه چیز را آماده کرده. بی کم و کاست. خودش بيدار مي ماند تا اذان که شد نماز را بخواند و بعد استراحت کند.

حالا که دارد این روزها تمام می شود دلم خواهد گرفت برای تمام آن عشق ها و مهربانی ها که کافی بود چشمانم را باز کنم تا ببینم.

4 نظرات:

پرشکوه گفت...

مامان من هم همیشه سحر غذا می پخت و چند سالیه که با مامان صحبت کردیم که اشکال نداره غذا رو سحر گرم کنیم کمی دیرتر بیدار میشه حتی امسال که نمی تونه روزه بگیره باز هم بیدار میشه و غذا رو گرم میکنه
خدا به کسانی که برای روزه دارها سحری درست می کنند خدا قوت بده.

مژگان گفت...

دیشب سحر به همسرم گفتم چه خوب که تو هنوز اهل دین و دیانتت هستی و گرنه از خودم بعید بود که این گوشه دنیا که کسی نمی دونه 18 ساعت گرسنگی ینی چی سحر بیدار بشم و تمام طول روز فکر کنم به اینکه افطار را چطور برگزار کنیم و بچه ها یادشون نره شنیدن صدای دعای سحر که برای ما دانلود شده پخش میشه.

زاغچه گفت...

جسارتا یک عرضی هم من دارم خدمتتون به عنوان خواهر کوچکتر. به عنوان تشکر می تونین یه شب شما زودتر بیدار شین و غذا را گرم کنید. بعد ببینید همسرتون چقدر خوشحال می شه. :)

مژگان گفت...

خوبه داریم به ماه رمضون بعدی نزدیک میشیم ...