دروغ نهادینه "چندگانه اول: وام بانکی"

خريد خانه اولين تجربه خريد در سطح نسبتا بالا بود. آنهم براي من با آن وضعيت مالي در بدو شروع زندگي مشترک.
بالطبع مقدار قابل توجهي از هزينه خريد بصورت نقد در دسترس نبود. مقداري از کسري با قرض گرفتن از فاميل و آشنا تامين شد. با اينحال مجبور بودم الباقی را با وام بانکي جبران کنم. سراغ بانکي رفتم که حساب بانکي ام پيشتر، گردش خوبي در آن داشت.
بعد از صحبت با رئيس متوجه شدم که گردش کاري چگونه است. يک سري فرم بود که بايد پر مي شد و يک سري مدارک که بايد از ادارات ديگر تهيه مي کردم. مشغول جمع آوري مدارک که بودم متوجه شدم ناخواسته دارم مدارکي دال بر اينکه بنده يک کشاوز گندمکار هستم و براي خريد گندم نياز به پول دارم جمع مي کنم.
اهميت ندادم. تهيه کردن پول آنقدري برايم اهميت داشت که به اين چيزها فکر نکنم. مدارک آماده شد. در يک نصف روز. هر جا که مي رفتم انگاري همه توجيه بودند. فاکتور خريد گندم را تا خواستم طرف نوشت و داد. نامه جهاد کشاورزي را هم با بدون سوال و جواب و تکميل فرم خاصي گرفتم. نهايتا بهد از يک هفته وام کشاورزي من (از یک بانک غیر کشاورزی) به حساب واريز شده بود.
بگذريم از اينکه تا چند وقت عذاب وجدان داشتم سر اين قضيه.
حالا چند سالي از آن قضيه گذشته و من تقريبا راه و چاه وام گرفتن از خيلي بانک ها را فهميده ام. وام دامداري، قاليبافي و الي آخر. جالب تر اينکه اين همه در يک بانک تجربه کرده ام.
سوال و نکته قابل توجه براي من اينست که بانک موردنظر با اينکه به قطع مي داند بنده اينکاره نيستم، چطور از من مي خواهد اينطور برايشان سندسازي بکنم. چرا من نباید بتوانم بطور عادی و طی یک روالی که مجبور به دروغ سازی نباشم، وام بگیرم؟ تازه با همان بهره های کذایی بالای خودشان. چرا آن بالاسری تنها راه ممکن براي امثال من را اينطور چيده است؟

واقعا چرا؟

1 نظرات:

زاغچه گفت...

وام گیرنده به وام نیاز داره و بانک هم خب طبعا از سود صرفنظر نمی کنه. این می شه که طبق توافقی ناگفته عملیات دور زدن قانون به راحتی آب خوردن انجام می شه.